بهاران...
من به هنگام شکوفایی گلها ...
در دشت باز بر می گردم ...
و صدا می زنم آی باز کن پنجره را ...
در بگشا که بهاران آمد ...
که شکفته گل سرخ به گلستان آمد !
باز کن پنجره را ...
که پرستو پر میشوید ...
در چشمه ی نور که قناری می خواند ...
می خواند آواز سرور که :
بهاران آمد ...
که شکفته گل سرخ ...
به گلستان آمد.